راز بیوریتم:
راز بیوریتم رازی است که از تغییرات حالات درونی ما سخن می گوید، راز اینکه چرا گاهی اوقات پر انرژی هستیم و بر عکس گاهی بی انرژی، راز اینکه چرا گاهی سرحال و شادیم و چرا گاهی کسل و بی حوصله هستیم، و راز اینکه چرا گاهی از اندیشه قوی برخورداریم و گاهی کند ذهن و تنبل می شویم، راز بیوریتم حکایت از وجود فصلهایی در وجود انسان می کند، مانند بهار و تابستان و پاییز و زمستان که طبیعت را دستخوش تغییرات اساسی می کند، در بدن انسان نیز فصلهایی وجود دارد که میزان انرژی فیزیکی، احساسات، عواطف و قوۀ تفکر و ادراک ما را دستخوش تغییرات عمده ای می کنند و از بدو تولد، حول محور زمان به صورت منحنی سینوسی، سطح انرژیها افزایش و کاهش پیدا می کنند.
غییرات دوره ای این فصل ها در وجود انسان از روز تولد وی آغاز شده و با سیکل های متفاوت تا امروز انسان را دستخوش حالات مختلف کرده است، قدرت فیزیکی دوره 23 روزه، احساسات و عواطف دوره 28 روزه، نیروی تفکر دوره 33 روزه و الهامات درونی دوره 38 روزه را از بدو تولد تا به کنون طی می کنند. فصل اول این نرم افزار، سطوح انرژی های مختلف شما را با توجه به تاریخ تولد شما محاسبه کرده و شما می توانید گزارش سطوح انرژی های مختلف فیزیکی، احساسی، ادراکی، و حس ششم خود را از بدو تولد تا امروز و هر روز دیگری مشاهده کنید و با آگاهی از وضعیت دورنی خود و آگاهی از سطوح انرژی های مختلف خود می توانید برای خود بهترین برنامه ریزی را برای افزایش بهره وری تان انجام دهید و در این راستا گزارشات و توصیه های روزانه این فصل نرم افزار برایتان بسیار عالی خواهد بود و باعث افزایش سطوح انرژی شما در روزهای کم انرژی و بحرانی است.
قانون جذب را خیلی جدی بگیریم
من از کودکی ام هر چه می خواستم دیر یا زود برایم مهیا می شد. مثلا آرزو می کردم یک دوچرخه داشته باشم، یک ماشین کنترل سیمی داشته باشم و حداکثر پس از ۲ تا ۳ ماه برایم خریداری شده و یا به من هدیه داده می شد. بزرگتر که شدم (تین ایجر) با خودم تصور میکردم که شاید من خیلی خوبم و یا اینکه پدر و مادرم با توجه به اینکه نزدیکترین افراد به من هستند، هر چه بخواهم می دانند! و برای من خریداری کرده و یا اینکه به دیگران می گویند برایم بیاورند (این تفکر خیلی جالب بود که انها به دیگران پول داده و دیگران برای من، آنچه را که می خواهم می خرند!) کمی بزرگتر که شده و به سنین جوانی پا گذاردم، دیدم تبدیل به یک انسان مستجاب الدعوه شده ام. هر چه از خدا و از دنیا می خواهم برایم فراهم می شود. چه فراهم شدنی، با اطمینان خاطر آرزو می کردم (هدف بر می گزیدم) و مطمئن بودم که آن آرزو برآورده می شود. راستش به خودم می بالیدم و در عین حال می ترسیدم نکنه من خیلی خوبم یا اینکه نه… خیلی بدم! که خدا هر چه می خواهم به من می دهد. گذشت و گذشت تا اینکه ۴ سال پیش در یکی از سمینارهای — مطلبی در موردقانون جذب شنیدم و خیلی علاقمند شدم. نگو که من در این سالهای عمرم، قانون جذب را ندانسته رعایت می کرده ام. قبل از اینکه هر چیزی را داشته باشم، آنرا در ذهن خود تجسم می کردم. از آن پس خیلی در مورد این قانون و بازتاب آن در رندگی انسان تحقیق کردم. سمینارهای مختلف شرکت کردم، مطالب مختلف خواندم و با افراد مختلف در این مورد به بحث وتبادل نظر نشستم فیلم راز هم که تحقیقات مرا کامل کرد.
در آخر به این نتیجه رسیدم که :قانون جذب در زندگی با قوت تمام جریان دارد. چه بدانیم و رعایت کنیم و چه ندانیم و باز هم رعایت کنیم
چطور ما نیروی جاذبۀ زمین را که نمی بینیم باور داریم ؟ چطور قانون عمل و عکس العمل نیوتون را قبول داریم ؟ چطور است که در مورد قانون سرعت و رابطۀ آن با شتاب شکی نداریم ولی بعضی اوقات، قانون جذب را نادیده می گیریم ؟
من وقتی چیزی از این دنیا می خواهم، با انرژی سرشار و یقین به عملی شدن آن نیت کرده و هدف خود را در مغز خود و سپس بر روی کاغذ پیاده می کنم. هر روز آنرا تصور کرده و به عنوان دوستم در کنار خود احساس می کنم. اینگونه است که گویی من به هدفم دست یافته ام منتها نه الآن چند صباحی دیگر. کمی بعدتر، در آینده ای بسیار نزدیک. و خیلی جالب است که بی برو برگرد پس از اندی خود را به هدف دست یافته می بینم. چطور است که اینگونه می شود ؟ زیرا قانون جذب وجود دارد.
(طبق قانون جذب) ما چه کسانی را جذب میکنیم؟
بر اساس قانون جذب ما چه کسانی را جذب میکنیم و یا چه کسانی جذب ما میشوند؟
هر فردی در زندگی یک سری دوستان خاصی دارد که تقریبا همه آن دوستان، از خصوصیاتی نسبتا شبیه به هم برخوردارند و با به عبارتی دیگرمعمولا طیف دوستان و همنشینان هر شخص، افراد خاصی هستند که خصوصیات اخلاقی نسبتا شبیه هم دارند.
قانون جذب فقط منحصر به اشیا و خواستههای مادی و معنوی نیست بلکه در مورد افراد نیز صادق است. یعنی ما تا اندازهای میتوانیم تعیین کنیم که چه کسی را جذب خواهیم نمود.
طبق یافتههای دانشمندان، هر کسی دربردارندۀ هالهای از انرژی در اطراف خود است که این هالۀ انرژی به تفکرات فرد بستگی دارد؛ تفکرات مثبت هالههای انرژی مثبت و تفکرات منفی هالههای انرژی منفی را تولید میکنند. پس با توجه به اینکه هالههای انرژی در اطراف هر شخصی وجود دارد، مجاورت با افراد مثبتاندیش یا منفینگر باعث تاثیر در رفتار ما میشود. برای مثال با خود تصور کنید که چرا یک کودک در بغل مادر خود احساسی بسیار خوب دارد؟ یقینا به این دلیل است که مادر با عشق خالص و ناب خود به کودک، انرژی خود را به او منتقل نموده و با بغل کردن کودک، وی را در فضای انرژی مثبت خود قرار میدهد. همینطور در مورد هالههای انرژی افراد خوب، مثبت نگر و … . و نیز هالههای انرژی افراد منفی نیز همینطور است. حتما تابحال همنشینی با افرادی که تفکرات منفی دارند همنشین شدهاید. قطعا تا چند دقیقه یا ساعت دچار نوعی کاهش انرژی شده و حالت شادابی خود را از دست دادهاید.
قانون جذب میگوید :
هر انرژی تمایل به جذب انرژی همانند خود را (در شکل کاملتر) دارد.
به همین دلیل است که قانون جذب به ما میگوید شما بخواهید (به خواستۀ خود فکر کنید) سپس ما با تصور کردن و تلقین به نفس و در واقع با تابش انرژی به هستی، آن چیزی که به آن فکر میکردهایم را به شکل پرتراکم خود (یعنی جسم و تجسم یافته) به دست میآوریم. این اساس قانون جذب است. همچنین یک قانون در علوم پایه وجود دارد که میگوید :
همیشه شکل کم تراکم هر انرژی تمایل به جذب شکل پرتراکم و انبوه خود دارد.
در مورد جذب انسانها و اینکه ما چه کسانی را جذب میکنیم، نمیتوان افرادی را که حضورشان در زندگی ما به دست خودمان نبوده و ناچارا در زندگی ما وارد شدهاند را به حساب آورد، مانند پدر، مادر، برادر، معلم، همسایه و … . اما جذب دوستان و همسر مسئلهای است که تا اندازهای میتوان در آن به صورت اختیاری عمل نمود.
ما همیشه افرادی را جذب میکنیم که مانند ما اندیشیده و نیز رفتاری مانند خودمان دارند اما نه تنها دقیقا شبیه خودمان، بلکه بسیار بیشتر و شدیدتر از خودمان در آن رفتار و تفکرات زندگی خود را سپری میکنند. برای مثال اگر ما روزی ۵ بار غیبت کرده و دروغ میگوییم، فردی را جذب خواهیم کرد که روزی ۵۰ بار دروغ گفته و غیبت میکند. همچنین مثلا اگر ما تا اندازۀ ۲۰ نمره امیدوار به رحمت خدا هستیم، فردی را جذب میکنیم که به اندازۀ ۲۰۰ نمره به رحمت خدا اطمینان و یقین دارد.
پس در واقع افرادی را که ما ناخودآگاه جذب میکنیم، دقیقا همان بازگشت رفتار خودمان است که به صورت یک انسان در حضورمان ظاهر شده است. همان طور که بزرگان و مشاهیر جهان از قدیم گفتهاند، انسانها و دوستان در واقع آینۀ رفتار ما هستند و دوستان میآیند تا ما خود را بشناسیم و جملاتی از این قبیل.
از طرفی طبق ضرب المثل “موش داخل کاسۀ آدم وسواسی میرود”، همیشه حساسیت بیش از حد به یک مسئله یا امری مهم و یا حتی غیرمهم باعث کشاندن و جذب کردن آن مسئله به سمت خودمان است (به دلیل ترس از به وجود آمدن مسئله). برای مثال ما از مریضی میترسیم و همیشه اولین کسی که مریضی خاصی را میگیرد، خودمان هستیم و در مورد جذب انسانها، مثلا ما از افراد دروغگو خیلی بدمان میآید و همیشه به خود میگوییم “من از آدمهای دروغگو حالم بهم میخورد” و بالاخره دوستی مییابیم که الهۀ دروغگویی است و یا همیشه با خود میگوییم “من از انسانهای خسیس بدمان میآید” و در واقع این بد آمدن ناشی از ترسِ گرفتار شدن در دام آنهاست و نتیجتا یک انسان که اصلا شلوارش جیب ندارد (!) نصیب ما میشود. پس در قدم اول ما با تفکر منفی و ترس از گرفتارِ انسانهایی با اخلاق ناپسند شدن، در واقع به آنها فکر کرده و با قراردادن آن تفکرات در هالۀ انرژی خودمان، آنها را جذب مینماییم.
همچنین یکی دیگر از عواملی که بعضی افراد بد (یا به اصطلاح مریض روحی) جذب ما میشوند، سرزنشهای قبلی است که به دیگران کردهایم برای مثال دوست ما همسری دارد که بسیار بداخلاق و خشن است. او را سرزنش کرده و مثلا به او میگوییم “توباید در انتخاب همسر بیشتر دقت میکردی، این چه همسری است که انتخاب کردهای” و با این کار بومرنگ خود را به سمتی پرتاب میکنیم که باعث ناراحتی و دلخوری فرد میشود و باید منتظر بازگشت بومرنگ خود باشیم (زندگی بازی بومرنگهاست). چه بسا افرادی که در امر انتخاب دوست و یا همسر بسیار بیشتر از ما دقت کردهاند اما باز هم گرفتار نوع مشکلدار آن شدهاند (در راستای امتحان الهی).
البته هیچ کس گناهکار و مسئلهدار به دنیا نیامده است و آن دوستان و اطرافیان ناجور بودهاند که وی را به راه خطا کشاندهاند، پس طبق گفتۀ لوییزهی، بهتر است فرد گناهکار را مریض بنامیم و بدانیم که یک مریض نیازمند درمان جسمی و روحی است.
چه کنیم تا آدمهای خوبتر را جذب کنیم؟
خیلی راحت است؛ خودمان خوب باشیم، همه را دوست داشته باشیم، به بدیهای افراد فکر نکنیم و اصلا از این نترسیم که نکند فردی با این اخلاق ناپسند نصیب ما شود و یا نکند دوستی با این مشخصات در زندگی ما قدم بگذارد. (همیشه بدانیم که ما آنقدر خوب هستیم که افرادی که شاید مریض باشند از همنشینی با ما درمان شوند. پس اصلا به همنشینی با افراد مریض فکر هم نکنیم) البته ناگفته نماند که خالق طبیعت به وسیلههای گوناگون گاهی افراد را امتحان میکند که این از دست ما خارج است